مقدمه : بهشت اقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت است و بهشتیان کسانی هستند که به تصریح قرآن، در ترازوی اعمال، کفه‌ی کارهای نیک‌شان از کفه‌ی بدی‌هاشان سنگین‌تر است. در قرآن مجید، بهشتیان به نام‌ها و صفت‌هایی همچون اصحاب الیمین و اصحاب الجنه خوانده می‌شوند مقدمه : بهشت اقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت است و بهشتیان کسانی هستند که به تصریح قرآن، در ترازوی اعمال، کفه‌ی کارهای نیک‌شان از کفه‌ی بدی‌هاشان سنگین‌تر است. در قرآن مجید، بهشتیان به نام‌ها و صفت‌هایی همچون اصحاب الیمین و اصحاب الجنه خوانده می‌شوند.
بهشت معادل واژه «الجنّة» است و در قرآن مجید با این اسامی و اوصاف به کار رفته است:
جنة المأموی، جنّات المأوی، جنة النعیم، جنات الخلد، دار السلام، دارالمتقین، دار المقامة، عدن، الفردوس.
توصیف بهشت در سه سوره الرحمن، واقعه و دهر به صورت مفصل و در برخی از سوره های دیگر قرآن به صورت گذرا و مجمل بیان شده است و به بسیاری از نعمت های بهشتی همچون میوه‌ها و باغها و چشمه‌ساران و زنان پری‌رو با لباس‌های حریر و ... و نیز نعمت‌های معنوی همچون رضوان خداوند و ... اشاره گردیده است. در اینکه آیا آن بهشت موعود، اکنون نیز موجود است یا نه، میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر است. اکثر دانشمندان معتقدند که بهشت هم اکنون وجود خارجی دارد و برای اثبات ادعای خود به ظواهر برخی از آیات استدلال می‌کنند. در روایات مربوط به معراج و روایات دیگر نیز نشانه‌های روشنی از این موضوع دیده می‌شود. بنابراین می‌گویند بهشت در درون و باطن این جهان است اما برای ما قابل دید و درک نیست؛ به عبارت دیگر عالم آخرت و بهشت و دوزخ، بر این عالم احاطه دارد و این جهان همانند جنین در درون آن جهان قرار دارد. آیات قرآن و روایات اسلامی دلالت دارد که بهشت نیز همانند جهنم، درهایی دارد.
کلید واژه : بهشت – فردوس ، جنت ، حنت الماوا ، دارالخلد

متن :
در نظر قرآن، مؤمنان و صالحان سرانجام به جایی ابدی به نام جنت می‌روند و زندگی پر نعمت و خوشی را در پیش می‌گیرند بنا بر آیات قرآن این وعده الهی قطعی استقرآن از دو بهشت نام برده: یکی در عالم برزخ که موقت است و دیگری در آن جهان که جاودان استبهشت درجات و مراتبی دارد و برخی از آنها بر دیگری برتری دارند. نعمت‌های بهشتی نیز بسته به درجات بهشتیان، گوناگونی دارند
توصیف ویژگیهای بهشت از دیدگاه علی ابن ابی طالب:
(اگر با چشم دل به آنچه که از بهشت برای تو وصف کرده‌اند بنگری، از انچه در دنیاست دل میکنی، هر چند شگفتی آور و زیبا باشد؟ از خواهشهای نفسانی و خوشیهای زندگانی و منظره‌های آراسته و زیبای ان کناره می‌گیری، و اگر فکرت را به درختان بهشتی مشغول داری که شاخه‌هایشان همواره به هم می‌خورند و ریشه‌های آن در توده‌های مشک پنهان و در ساحل جویباران بهشت قرار گرفته آبیاری می‌گردند، و خوشه‌هایی از لؤلؤ آبدار به شاخه‌های بزرگ و کوچک درختان آویخته و میوه‌های گوناگونی که از درون غلاف‌ها و پوشش‌ها سر بیرون کرده‌اند، سرگردان و حیرت‌زده میگردی: شاخه‌های پر میوهٔ بهشت که بدون زحمتی خم شده در دسترس قرار گیرند، تا چینندهٔ ان هرگاه که خواهد برچیند، مهمانداران بهشت گرد ساکنان ان و پیرامون کاخهایشان در گردشند و آنان را با عسلهای پاکیزه و شراب‌های گوارا پذیرایی کنند. آنان کسانی اند که همواره از کرامت الهی بهره مندند تا انگاه که در سرای ثابت خویش فرود آیند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. ای شنونده! اگر دل خود را به منظره‌های زیبایی که در بهشت به ان میرسی مشغول داری، روح تو با اشتیاق فراوان به ان سامان پرواز خواهد کرد، و از این مجلس من با شتاب به همسایگی اهل قبور خواهی شتافت.خداوند با لطف خود من و شما را از کسانی قرار دهد که با دل و جان برای رسیدن به جایگاه نیکان تلاش می‌کند. )۱
درجات در بهشت
درجات در بهشت متفاوت است:
(بعضی‌ از بهشتیان از تسبیح و تقدیس و تکبیر خداوند بهره‌مندند
بعضی از انواع خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، میوه‌ها، لباس‌های زربفت، حریر و سندس و همنشینی با حور العین.)۲
الجنّة و أهل الجنّة
۱- الجنّة خیر مال، و النّار شرّ مقیل
بهشت بهترین عاقبت، و آتش بدترین خوابگاه است
۲- ألا و إنّی لم أر کالجنّة نام طالبها، و لا کالنّار نام هاربها .
آگاه باشید که من ندیدم مثل بهشت، که طلب کننده‏اش در خواب باشد، و نه مانند آتش دوزخ، که گریزان از آن در خواب باشد.
۳- إنّ أهل الجنّة کلّ مؤمن هین لین
به راستى که اهل بهشت، هر مؤمن نرمخوى هموارى است
۴-إنّ اللّه تعالى یدخل بحسن النّیّة و صالح السّریرة من یشاء من عباده الجنّة
به راستى که خداى تعالى بواسطه حسن نیت، و شایستگى سریره و نهان، از بندگانش هر که را که خواهد داخل بهشت مى‏نماید (یعنى هر چند کارى که استحقاق بهشت را برساند نکرده باشد.
۵-الجنّة دار الأمان
بهشت سراى امان است.
در آیه ۲۳ از سوره مبارکه هود خداوند اصحاب بهشت را معرفی نموده و می‎فرماید:
"إِنَّ الَّذِینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبهِمْ أُولَئک أَصحَاب الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛ آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و در برابر خداوند خاضع و تسلیم بودند، آنها یاران بهشت‎اند، و جاودانه در آن خواهند ماند.
راغب در مفردات گفته است: کلمه «خبت» به معناى زمین مطمئن و محکم است، و وقتى گفته مى‎شود: «اخبت الرجل» معنایش این است که تصمیم گرفت به زمینى محکم برود، و یا در آن زمین پیاده شد، نظیر کلمه «اسهل و انجد» که به معناى «به سرزمین هموار رفت، به بلندى رفت» مى‎باشد، و به تدریج در معناى نرمى و تواضع استعمال شده که در آیه "و اخبتوا الى ربهم" به همین معنا آمده، و نیز در جمله «و بَشِّر المُخبتین» به معناى تواضع آمده، مى‎فرماید افراد متواضع را که استکبارى از عبادت خدا ندارند بشارت بده، و نیز در جمله «فَتُخبِت لهُ قُلوبهم» یعنى دل‎هایشان براى او نرم و خاشع مى‎گردد.
دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلاَتٌ، وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ. لاَ یَنْقَطِعُ نَعِیمُهَا، وَ لاَ یَظْعَنُ مُقِیمُهَا، وَ لاَ یَهْرَمُ خَالِدُهَا، وَ لاَ یَبْأَسُ سَاکِنهَا.

بهشت‌ دارای‌ درجات‌ مختلف‌ و متفاوتی‌ است‌ که‌ برخی‌ بر برخی‌ فضیلت‌ دارد، و دارای‌ منزل‌های‌ متفاوتی‌ است‌. نعیمش‌ أبداً منقطع‌ نمی‌شود، و ساکن‌ در آن‌ هیچگاه‌ کوچ‌ نمی‌کند، و شخص‌ مخلّد در آن‌ پیر نمی‌شود و ساکن‌ در آن‌ نیازمند و محتاج‌ نمی‌گردد.
بهشت‌ لقاء، و جنّت‌ ذات‌
حضرت‌ حقّ وعدة‌ دیدار داده‌ است‌، و متجاوز از بیست‌ جا در قرآن‌ کریم‌ لقاء و زیارت‌ خود را وعده‌ میدهد، پس‌ جَنَّت‌ لِقاء یکی‌ از بهشت‌هاست‌؛ آنهم‌ چه‌ بهشتی‌!
(وُجُوهٌ یَوْمَنءِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ.) ؛ چهره‌هایی‌ در آن‌ روز، با طراوت‌ و خرّم‌اند؛ و بسوی‌ پروردگارشان‌ نظر می ‌کنند.
(فَمَن‌ کَانَ یَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَـالِحًا وَ لاَ یُشْرِک بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا.) ؛ پس‌ هر کس‌ که‌ امید دیدار پروردگارش‌ را داشته‌ باشد باید عمل‌ نیکو انجام‌ دهد و در پرستش‌ پروردگار خود هیچکس‌ را شریک قرار ندهد.
و میتوان‌ این‌ نام‌ جَنّت‌ لقآء را از نسبت‌ این‌ جنّت‌ به‌ خود خدا استفاده‌ نمود، آنجا که‌ فرماید:
(یَـا´أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَنءِنَّةُ * ارْجِعِی‌´ إِلَی‌ا رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً* فَادْخُلِی‌ فِی‌ عِبَـادِی‌ * وَادْخُلِی‌ جَنَّتِی‌.)؛ای‌ نفسی‌ که‌ به‌ مقام‌ سکینه‌ و اطمینان‌ و آرامش‌ رسیده‌ای‌! بسوی‌ پروردگارت‌ بازگشت‌ کن‌ در حالیکه‌ هم‌ تو از پروردگارت‌ راضی‌ و خشنود هستی‌ و هم‌ او از تو راضی‌ و خشنود است‌! پس‌ داخل‌ شو در میان‌ بندگان‌ من‌، و داخل‌ شو در بهشت‌ من‌!
در اینجا ملاحظه‌ می‌شود که‌ جَنَّتِی‌ فرموده‌ است‌، و این‌ بهشت‌ مخصوص چنین‌ بندگانی‌، نسبت‌ به‌ خود داده‌ است‌.و یا بعضی‌ از بهشت‌ها را به‌ عنوان‌ جَنّت‌ تعبیر نکرده‌، بلکه‌ به‌ عنوان‌ دار یعنی‌ خانه‌ ذکر کرده‌ است‌؛ مانند جَنّة‌ السّلام‌: لَهُمْ دَارُ السَّلَـامِ عِندَ رَبِّهِمْ.
و در تفسیر آمده‌ است‌ که‌ گفته‌ شده‌ است‌: سَلام‌، خودِ خداست‌؛ و خانة‌ او بهشت‌ اوست‌.
و از جمله‌ مقامات‌ سالک بسوی‌ خدا، مقام‌ فَناء فی‌ الله‌ است‌ من‌ از همه جهات است، و بنابراین‌ حتماً جَنّةُ الذّات‌ یکی‌ از بهشت‌هائی‌ است‌ که‌ حضرت‌ حقّ به‌ مؤمن‌ وعده‌ داده‌ است‌.

و سیق الذیـن اتقـوا ربهم الـی الجنه زمرا حتـی اذا جاءوها و فتحت ابـوابها و قـال لهم خزنتها سلام علیکـم طبتـم فـادخلـوها خالدین).سوره زمر, آیه۷۳
آنان که تقـوای الهی را پیشه کـردنـد, گروه گـروه به سـوی بهشت بـرده می شـوند و هنگامـی که به آن مـی رسنـد, درهای بهشت گشـوده مـی شـود و نگهبـانـان بهشتـی به آن ها مـی گـوینـد: سلام بـر شمـا گـوارایتـان بـاد. به بهشت بـریـن وارد شـویـد و جاودانه در آن بمانید.
سـوق: ترغیب و تحریض بر حرکت کردن و راه رفتـن. در مورد ایـن که چـرا انسان های بـاتقـوا و بهشتیان را به بهشت مـی راننـد و سـوق می دهند, تفاسیر مختلفـی نقل شده ولی ممکـن است ـ چنان که برخـی ذکر کرده اند ـ مقصود ایـن باشد که شـوق فرشتگان رحمت الهی برای دیدار با اهل تقوا بیـش از شـوق اینان برای رسیدن به بهشت باشد و به نظر اینجانب شـوق خـود بهشت برای در بـرگرفتـن ایـن افراد شایسته, بالاتر است از شـوقـی که این ها به بهشت دارنـد, از ایـن روی آنان را بـا سـرعتـی بیشتـر از سـرعت خـودشان به طـرف بهشت مـی برند تا هرچه زودتـر به آن جا بـرسنـد و از نعمت های جاویـدان الهی برخوردار گردند.
صاحب مجمع البیان معتقد است که سوق در ایـن آیه برای مقابله با سوق در آیه قبل است که در مورد کفار و دوزخیان آمده بـود مانند بشارت که پیـوسته در مـورد خیر به کار برده مـی شـود ولـی گاهـی خداوند کفار را به جهنم و عذاب دردناک نیز بشارت می دهد که ایـن برای تقابل بشارت خیر است. می فرماید: فبشرهـم بعذاب الیـم آنها را به عذابـی دردناک بشارت ده. البته تفاوتی که در ایـن جا دارد ایـن است که سـوق در مـورد کفار با تحقیـر و اهانت است ولـی در مـورد پاک سرشتان باتقـوا, با اکرام و احتـرام و گرامـی داشتـن صورت می پذیرد.
زمـرا: یعنـی گـروه گـروه و دسته دسته.
گـویا اهل بهشت همه با هـم نمـی روند, زیرا در درجات با یکـدیگر تفاوت دارند, لذا هر گروه طبق درجه و مقام خـود به بهشت می رود. و فتحت ابـوابها: واو حـالیه است. و حمله فتحت اءبـوابها حــال است, یعنی به بهشت مـیآیند در حالـی که بهشت پیـش از آمدنشان ـ برای استقبال از آنان ـ درهای خـود را گشـوده است و ایـن نهایت احترام و تقـدیر است مانند میزبانـی که به احترام مهمان, درهای خـانه خـود را پیـش از آمـدنـش بـر رویـش مـی گشـاید.
سلام علیکـم: یعنـی سلامتـی از خـدا بـرای شما بـاد و یا ایـن که بشارتی است برای جاودانگـی در سلامتی و تندرستـی و دوری کامل از تمام آفات و بلیات.
طبتـم: طیب یعنی پاکیزگی. ایـن جایگاه برایتان خوش و خرم باد, و گـوارایتـان بـاد دخـول در بهشت و رسیـدن به رحمت گستــرده و بی پایان الهی. علامه طباطبایی(ره) معتقد است که طبتـم ممکـن است بیانگر علت اطلاق سلام باشد.
خـالـدیـن: بـرای همیشه در بهشت, جـاودانه بمـانیـد.
نکته ای که جلب تـوجه مـی کند ایـن که در مورد اهل جهنـم فرمـود:
هرگاه به آن می رسند, درهایـش گشوده می شود ولی در مورد اهل بهشت می فرماید: درهایـش قبل از رسیدن آنان گشوده می شود و ایـن اشاره است به احترام خاصـی که بـرای آنان قائل شـده انـد. در جای دیگر قرآن می فرماید:
((جنـات عدن مفتحه لهم الابـواب)) بهشت هایـی که درهایـش بـر روی آنان گشوده است.
خداوند در سوره دخان آیات ۵۱ تا ۵۷ به وصف متقین که وارد بهشت شده اند می پردازد و می فرماید: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ * فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ * یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ * کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ * یَدْعُونَ فِیها بِکُلِّ فاکِهَةٍ آمِنِینَ *لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ * فَضْلاً مِنْ رَبِّکَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ پرهیزکاران در جایگاه امن و امانى هستند. در میان باغها و چشمه ها. آنها لباسهایى از حریر نازک و ضخیم مى پوشند، و در مقابل یکدیگر مى نشینند. اینچنینند بهشتیان، و آنها را با حور العین تزویج مى کنیم. آنها هر نوع میوه اى را بخواهند در اختیارشان قرار مى گیرد، و در نهایت امنیت به سر مى برند. هرگز مرگى جز همان مرگ اول (که در دنیا چشیده اند) نخواهند چشید و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ مى کند. این فضل و بخششى است از سوى پروردگارت، و این پیروزى بزرگى است». در این آیات مواهب و پاداشهاى بهشتیان را مى شمرد. این پاداشها در هفت قسمت خلاصه شده:
نخست اینکه: پرهیزگاران در جایگاه امن و امانى هستند بنا بر این هیچ گونه ناراحتى و ناامنى به آنها نمى رسد، و در امنیت کامل از آفات و بلاها، از غم و اندوهها، از شیاطین و طاغوتها به سر مى برند. سپس به ذکر نعمت دوم پرداخته، مى گوید: آنها در میان باغها و چشمه ها به سر مى برند، و جایگاه آنها از هر سو با درختان و چشمه ها احاطه شده (فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ). از انواع جامه های دیبا، نازک و ستبر می پوشند، روبروی هم می نشینند و از مجالست با یکدیگر لذت می برند. تعبیر به جنات (باغهاى پر درخت) ممکن است اشاره به تعدد باغهایى باشد که هر یک از بهشتیان در اختیار دارند، و یا اشاره به مقامهاى مختلف آنان باشد چرا که باغهاى بهشت نیز همه یکسان نیست و به تفاوت درجات بهشتیان متفاوت است.در مرحله سوم به لباسهاى زیباى آنها اشاره کرده مى افزاید: آنها لباسهایى از حریر لطیف و نازک و ضخیم مى پوشند، و در برابر یکدیگر بر تختها جاى دارند (یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ). سندس به پارچه هاى ابریشمین نازک و لطیف مى گویند، و بعضى قید زربافت را نیز به آن افزوده اند. استبرق به معنى پارچه هاى ابریشمى ضخیم است، و جمعى از اهل لغت و مفسران آن را معرب کلمه فارسى استبر یا ستبر (به معنى ضخیم) مى دانند، این احتمال نیز هست که ریشه آن عربى باشد و از برق (به معنى تلالؤ) گرفته شده است، به خاطر درخشندگى خاصى که این گونه پارچه ها دارد. البته در بهشت گرما و سرماى شدیدى وجود ندارد تا به وسیله پوشیدن لباس دفع شود، بلکه اینها اشاره به لباسهاى متنوع و گوناگون بهشتى است، و همانگونه که قبلا گفته ایم الفاظ و کلمات ما که براى رفع حاجت در زندگى روزمره دنیا وضع شده قادر نیست مسائل آن جهان بزرگ و کامل را توصیف کند، بلکه تنها مى تواند اشاراتى به آن باشد. بعضى نیز تفاوت این لباسها را اشاره به تفاوت مقام قرب بهشتیان دانسته اند. ضمنا متقابل بودن بهشتیان با یکدیگر و حذف هر گونه تفاوت و برترى- جویى در میان آنها اشاره اى است به روح انس و اخوتى که بر جلسات آنها حاکم است، جلساتى که جز صفا و روحانیت و معنویت در فضاى آن چیزى وجود ندارد.
در مرحله چهارم نوبت به همسران آنها مى رسد مى گوید: آرى اینچنینند بهشتیان، و حور العین را به همسرى آنها درمى آوریم (کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ). حور جمع حوراء و احور به کسى مى گویند که سیاهى چشم او کاملا مشکى و سفیدى آن کاملا شفاف است!. عین (بر وزن چین) جمع اعین و عیناء به معنى درشت چشم است.از آنجا که زیبایى انسان بیش از همه در چشمان او است، در اینجا چشمان زیباى حور العین را توصیف مى کند، و البته در آیات دیگر قرآن زیبائیهاى دیگر آنها نیز به طرز زیبایى مطرح شده است.
سپس به ذکر پنجمین نعمت بهشتیان پرداخته مى افزاید: آنها هر نوع میوه اى را بخواهند تقاضا مى کنند در اختیارشان قرار مى گیرد و در نهایت امنیت هستند (یَدْعُونَ فِیها بِکُلِّ فاکِهَةٍ آمِنِینَ).حتى مشکلاتى که در بهره گیرى از میوه هاى دنیا وجود دارد براى آنها وجود نخواهد داشت، میوه ها همگى نزدیک و در دسترسند، بنا بر این زحمت و رنج چیدن میوه از درختان بلند در آنجا نیست (قُطُوفُها دانِیَةٌ؛ حاقه- ۲۳). انتخاب هر گونه میوه اى را بخواهند به دست آنهاست: (وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ؛ واقعه- ۲۰). بیماریها و ناراحتیهایى که گاه بر اثر خوردن میوه ها در این دنیا پیدا مى شود در آنجا وجود ندارد، و نیز بیمى از فساد و کمبود و فناى آنها نیست، و از هر نظر فکر آنها راحت و در امنیتند. به هر حال اگر غذاى دوزخیان زقوم است و در درون آنان همچون آب جوشان مى جوشد، طعام بهشتیان میوه هاى لذتبخش و خالى از هر گونه ناراحتى است.
جاودانگى بهشت و نعمتهاى بهشتى ششمین موهبت الهى بر متقین است، چرا که آنچه فکر انسان را به هنگام وصال ناراحت مى کند بیم فراق است، به همین جهت مى فرماید: آنها هیچ مرگى جز همان مرگ اول که در دنیا چشیدند نخواهند چشید! (لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى ). برای اهل بهشت تصور اینکه مرگی وجود داشته باشد نهایت ناراحتی است، برای اهل جهنم تصور اینکه مرگی وجود داشته باشد نهایت بشارت است. به اینها وقتی می گویند مرگی نیست، این بزرگترین عذابهاست، به آنها وقتی می گویند دیگر مرگی نیست بزرگترین بشارتهاست. جالب اینکه قرآن مساله جاودانه بودن نعمتهاى بهشت را با تعبیرات مختلف بیان کرده است، گاه مى گوید: «خالدین فیها» جاودانه در باغهاى بهشت خواهند ماند (این تعبیر در آیات زیادى از قرآن مجید وارد شده است، از جمله آل عمران ۱۵، آل عمران ۱۳۶، نساء ۱۳، نساء ۱۲۲، مائده ۸۵، و غیر آن). و گاه مى گوید: «عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ» این عطائى است قطع نشدنى (هود- ۱۰۸).
سرانجام هفتمین و آخرین نعمت را در این سلسله چنین بیان مى کند: و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ کرده است (وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ). (از متقین شروع شد که از ماده " تقوا " و " وقوا " و " وقی " و نگهداری است و تقریبا به اینجا ختم می شود که «و وقیهم» خدا هم آنها را نگهداری کرده است) انسان تا در دنیا خودش را از آنچه که موجب جهنم است نگه ندارد در آخرت از جهنم نگهداری نمی شود.
کمال این نعمتها در این است که احتمال عذاب و فکر مجازات بهشتیان را به خود مشغول نمى دارد و نگران نمى کند. اشاره به اینکه اگر پرهیزگاران لغزشهایى هم داشته اند خدا به لطف و کرمش آنها را بخشیده، و به آنها اطمینان داده است که از این نظر نگرانى به خود راه ندهند، و به تعبیر دیگر غیر از معصومین خواه ناخواه لغزشى دارند و تا مشمول عفو الهى نشوند از آن بیمناکند این آیه به آنها از این نظر امنیت کامل مى بخشد. «فضلا من ربک» همه اینها تفضلات پروردگار توست. اهل بهشت هر چه را که دارند فضل پروردگار می بینند «ذلک هو الفوز العظیم» و رستگاری بزرگ این است. برای آن گروه از اهل بهشت که اهل معرفت هستند نعمتهای بهشتی از دو جهت نعمت است: یک جهت خود همین نعمت بودن این نعمت، که نعمت برای انسان نعمت است، همین طور که در دنیا هم، قطع نظر ازهر چیزی، میوه خوب، غذای خوب، لباس خوب برای انسان نعمت است. چیزی که برای یک شخص صاحبدل بالاتر است، جنبه کرامت بودن و تفضل بودن آن است، یعنی اگر شما یک شخص فوق العاده مورد احترام و محبوبی داشته باشید چنانچه او هدیه ای برای شما بفرستد، اینجا شما دو لذت دارید که یکی از آن دو صد درجه بیشتر از دیگری است، یکی اینکه این مثلا سیبی که او فرستاده است سیب است مثل همه سیبهای دیگر، دیگر اینکه می گویید این سیبی است که فلان کس فرستاده. این دیگر لذت روحی مطلب است.اهل حقیقت نعمتهای بهشتی را که از خدا می خواهند توجهشان به هدیه بودن و فضل بودن آنهاست، به تفضل بودن و کرامت بودن آنهاست، یعنی از این جهت که احساس می کنند آنچه که دارند هدیه محبوبشان است، هدیه خداست، برای آنها هزاران درجه بیشتر لذت بخش است از خود میوه از آن جهت که میوه میوه است. این است که در آخر به این نکته اشاره می کند: «فضلا من ربک» در حالی که این تفضل پروردگار است، و آنها این «فضلا من ربک» را احساس می کنند، درک می کنند که این فضل اوست، استفاده کنید که فضل اوست. یک جامه، یک مداد، یک کتاب و هر چیزی را اگر یک شخص مورد احترام و محبوب به انسان داده باشد، اصلا آدم به چشم دیگری به آن نگاه می کند، افتخار دیگری برای او دارد، و برای آنها این جهتش مورد نظر است نه آن جهتهای ظاهری و جسمانی.
خداوند همچنین در سوره یس آیات ۶۳-۵۵ می فرماید: «إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ * هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ * لَهُمْ فِیها فاکِهَةٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ *سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ * وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ * أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ *هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛ به درستى که اهل بهشت امروز در ناز و نعمت هستند و از هر فکر دیگر فارغند. هم خود و هم همسرانشان در زیر سایه بر کرسى ها تکیه مى زنند. و میوه اى در آنجا در اختیار دارند و هر چه بخواهند در اختیارشان قرار مى گیرد. در آن روز به عنوان پیام از پروردگار مهربان به ایشان ابلاغ سلام مى شود. و در جمع مردم گفته مى شود: هان اى مجرمین از سایر مردم جدا شوید. مگر با شما عهد نسبتم و نگفتم اى فرزندان آدم شیطان را اطاعت مکنید که او براى شما دشمنى آشکار است. و مگر نگفتم که مرا بپرستید که صراط مستقیم تنها همین است. و مگر این شیطان نبود که گروه هاى بسیارى از شما را گمراه کرد آیا هنوز هم به هوش نمى آیید. (همه این هشدارها را به شما دادیم و نپذیرفتید) اینک این جهنمى است که همواره وعده اش به شما داده مى شد. بچشید امروز سوزش آن را به کیفر کفرى که مى ورزیدید».
کلمه شغل به معناى کارى است که آدمى را به خود مشغول سازد و از کارهاى دیگر باز بدارد. و کلمه فاکه اسم فاعل از مصدر فکاهت است که به معناى گفت و شنودى است که مایه خوشحالى باشد و ممکن هم هست به معناى تمتع و لذت بردن باشد، و- به طورى که گفته شده- از مصدر مزبور غیر از اسم فاعل هیچ فعلى مشتق نشده است. بعضى از مفسرین گفته اند: معناى فاکه صاحب میوه است، همان طور که مى گوییم لابن و تامر- فلانى داراى لبن و تمر است ولى این معنى را یک نکته بعید مى سازد، و آن این است که در این آیات سخن از میوه به میان آمد، دیگر لازم نبود که بار دیگر تکرار شود، به خلاف اینکه کلمه مذکور را به معناى گفت و شنود بگیریم که دیگر تکرارى لازم نمى آید. و معناى آیه این است که: اصحاب بهشت در آن روز در کارى هستند که توجهشان را از هر چیز دیگرى قطع مى کند و آن کار عبارت است از گفت و شنودهاى لذت بخش، و یا عبارت است از تنعم در بهشت.
«هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ» کلمه ظلال جمع ظل است که به معناى سایه است. بعضى گفته اند: جمع ظله- به ضمه ظاء- است، که به معناى سایبان (و چتر) یا سقف یا درخت و یا امثال اینها است که مانع از نفوذ نور خورشید مى شود. و کلمه ارائک جمع أریکه است که به معناى هر چیزى است که بدان تکیه کنند، مانند پشتى و متکا و امثال آن. و معناى آیه این است که: ایشان یعنى اهل بهشت و همسرانشان که در دنیا محرم ایشان بودند و از مؤمنات بودند، و یا حور العین که همسران بهشتى ایشانند، در سایه ها و یا در زیر سایبانهایى که ساتر از آفتاب یا هر حرارت دیگرى است، قرار دارند، و بر پشتى ها به عزت تکیه مى کنند.
بهشت چگونه جایی است از نظرقرآن
بهشت اقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت است و بهشتیان کسانی هستند که به تصریح قرآن، در ترازوی اعمال، کفه‌ی کارهای نیک‌شان از کفه‌ی بدی‌هاشان سنگین‌تر است. در قرآن مجید، بهشتیان به نام‌ها و صفت‌هایی همچون اصحاب الیمین و اصحاب الجنه خوانده می‌شوند.بهشت معادل واژه «الجنّة» است و در قرآن مجید با این اسامی و اوصاف به کار رفته است:
جنة المأموی، جنّات المأوی، جنة النعیم، جنات الخلد، دار السلام، دارالمتقین، دار المقامة، عدن، الفردوس. توصیف بهشت در سه سوره الرحمن، واقعه و دهر به صورت مفصل و در برخی از سوره های دیگر قرآن به صورت گذرا و مجمل بیان شده است و به بسیاری از نعمت های بهشتی همچون میوه‌ها و باغها و چشمه‌ساران و زنان پری‌رو با لباس‌های حریر و ... و نیز نعمت‌های معنوی همچون رضوان خداوند و ... اشاره گردیده است. در اینکه آیا آن بهشت موعود، اکنون نیز موجود است یا نه، میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر است. اکثر دانشمندان معتقدند که بهشت هم اکنون وجود خارجی دارد و برای اثبات ادعای خود به ظواهر برخی از آیات استدلال می‌کنند.
در روایات مربوط به معراج و روایات دیگر نیز نشانه‌های روشنی از این موضوع دیده می‌شود. بنابراین می‌گویند بهشت در درون و باطن این جهان است اما برای ما قابل دید و درک نیست؛ به عبارت دیگر عالم آخرت و بهشت و دوزخ، بر این عالم احاطه دارد و این جهان همانند جنین در درون آن جهان قرار داردآیات قرآن و روایات اسلامی دلالت دارد که بهشت نیز همانند جهنم، درهایی دارد. امام باقر علیه السلام فرمود: »بهشت دارای هشت در است که عرض هر در، به اندازه چهل سال راه است«.
شیخ صدوق، از علمای بزرگ شیعه، می‌نویسد: اعتقاد ما درباره بهشت این است که بهشت دارالبقاء و دارالسلام است. مرگ و پیری، بیماری و ناخوشی، زوال و زمینگیری، غم، فقر و خستگی و فرسودگی در آن نیست.

درجات در بهشت
بهشت از دیدگاه اسلام
در نظر قرآن، مؤمنان و صالحان سرانجام به جایی ابدی به نام جنت می‌روند و زندگی پر نعمت و خوشی را در پیش می‌گیرند بنا بر آیات قرآن این وعده الهی قطعی است. قرآن از دو بهشت نام برده: یکی در عالم برزخ که موقت است و دیگری در آن جهان که جاودان است.
بهشت درجات و مراتبی دارد و برخی از آنها بر دیگری برتری دارند. نعمت‌های بهشتی نیز بسته به درجات بهشتیان، گوناگونی دارند.
توصیف ویژگیهای بهشت از دیدگاه علی ابن ابی طالب:
اگر با چشم دل به آنچه که از بهشت برای تو وصف کرده‌اند بنگری، از انچه در دنیاست دل میکنی، هر چند شگفتی آور و زیبا باشد؟ از خواهشهای نفسانی و خوشیهای زندگانی و منظره‌های آراسته و زیبای ان کناره می‌گیری، و اگر فکرت را به درختان بهشتی مشغول داری که شاخه هایشان همواره به هم میخورند و ریشه‌های آن در توده‌های مشک پنهان و در ساحل جویباران بهشت قرار گرفته آبیاری میگردند، و خوشه‌هایی از لؤلؤ آبدار به شاخه‌های بزرگ و کوچک درختان آویخته و میوه‌های گوناگونی که از درون غلاف‌ها و پوشش‌ها سر بیرون کرده‌اند، سرگردان و حیرت‌زده میگردی: شاخه‌های پر میوهٔ بهشت که بدون زحمتی خم شده در دسترس قرار گیرند، تا چینندهٔ ان هرگاه که خواهد برچیند، مهمانداران بهشت گرد ساکنان ان و پیرامون کاخهایشان در گردشند و آنان را با عسلهای پاکیزه و شراب‌های گوارا پذیرایی کنند. آنان کسانی اند که همواره از کرامت الهی بهره مندند تا انگاه که در سرای ثابت خویش فرود آیند و ازنقل و انتقال سفر‌ها آسوده گردند. ای شنونده! اگر دل خود را به منظره‌های زیبایی که در بهشت به ان میرسی مشغول داری، روح تو با اشتیاق فراوان به ان سامان پرواز خواهد کرد، و از این مجلس من با شتاب به همسایگی اهل قبور خواهی شتافت.
خداوند با لطف خود من و شما را از کسانی قرار دهد که با دل و جان برای رسیدن به جایگاه نیکان تلاش میکند آنگاه که پروردگار عالم اراده‏اش بر این تعلق گرفت که یر روی کرهزمین، خلیفه و جانشینی از جنس خاصی (بشر) بیافریند به ملائکه فرمود: «... میخواهم روی زمین خلیفه و جانشینی قرار دهم». پس آدم ابوالبشر را آفرید و او را برتر از ملائکه قرار داد و فرمود: (لقد خلقناکم ثم صورناکم، ثم قلنا للملائکه اسجدوا لاَّدم فسجدوا الا ابلیس لم یکن من الساجدین بعد از خلقت حضرت آدم و حوا و امر کردن خداوند ملائکه را به سجده کردن آدم، این فرمان از طرق خداوند به آنها ابلاغ شد: «ای آدم، تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از نعمت‏های بهشتی هر چه میخواهید بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید بود».اما شیطان به خاطر تکبری که داشت آدم را سجده نکرد و رانده درگاه حضرت حق گردید.
آدم و حوا در بهشت مشغول زندگی بودند و از نعمت‏های بهشتی استفاده میکردند. شیطان که همه بدبختیهای خود و رانده شدن از درگاه پرفیض الهی را از ناحیه آدم میدانست و کینه او را به سختی در دل گرفته بود، در صدد بود به هر شیوه‏ای که ممکن است موجبات گمراهی آدم و فرزندانش را فراهم سازد و حتی در پیشگاه خدا سوگند یاد کرد که به هر نحوی و از هر سویی که بتوانم آدمیان را گمراه و جهنمی خواهم کرد. شیطان در چنین موقعیتی که حضرت آدم و حوا بهترین زندگی را دارند چگونه میتواند آسوده بنشیند و آدم را در آن همه لذت‏های بی منتهای مادی و معنوی مستغرق ببیند و نصیب وی فقط اندوه و حسرت و ندامت باشد؟ اما شیطان ، چگونه توانست ـ پس از رانده شدن ـ وارد بهشت شود.
در پاسخ به این سؤال، باید دید آیا بهشتی که حضرت آدم به همراه همسرش در آن ساکن بوده است همان «بهشت برین و موعود» بوده است یا باغی از باغ‏های دنیا ؟
بر اساس آنچه در روایات و تفاسیر بیان شده است، بهشت حضرت آدم، باغی از باغ‏های دنیا بوده است؛ زیرا اگر بهشت همان بهشت موعود نیکان و پاکان باشد، با آیات قرآن منافات دارد که میفرماید: «مقربان درگاه الهی در باغ‏هایی قرار دارند که در آنجا سخن بهیوده و لغو نمیشنوند و در آنجا گناهی صورت نمیگیرد». پس بهشت جای ورد اشخاص آلوده به گناه نیست و شیطان که آلوده به گناه بود چطور میتوانست به بهشتی که موعود نیکان است وارد شود؟!
از امام صادق(ع) روایت شده است که ایشان درباره بهشت فرمودند: «بهشت حضرت آدم ، باغی از باغ‏های دنیا بود که خورشید و ماه بر آن میتابید و بسیار زیبا و آب و هوای خوبی داشت.
اگر آن بهشت، بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن رانده نمی شد».
اقرار و اعتراف‌ به‌ عزّ مقام‌ کبریائی‌ حضرت‌ باری‌ تَعالی‌ شأنُه‌العزیز، و سپردن‌ تمام‌ مراتب‌ هستی‌ و انانیّت‌ و شخصیّت‌ را به‌ آن‌ حضرت‌، و طیّ مراحل‌ و منازل‌ توحید افعالی‌ و صفاتی‌ و اسمائی‌ و توحید ذاتی‌ به‌ تمام‌ معنی‌ الکلمه‌ دربارۀ آن‌ وجود اقدس‌؛ درجۀ اعلا و ارفع‌ بهشت‌ را تشکیل‌ میدهد، و هر درجه‌ و مقام‌ از این‌ پائین‌تر را، درجات‌ و مقامات‌ پائین‌تر. و معلوم‌ است‌ که‌ محبّت‌ در عالم‌ وجود، یک‌ اندازه‌ قسمت‌ نگردیده‌ است‌، بلکه‌ به‌ هر موجودی‌ به‌ اندازۀ ماهیّت‌ و ظرفیّت‌ خود ریخته‌ شده‌، و رشحه‌ای‌ از محبّت‌ لایزالی‌ و لم‌یزلی‌ بدانجا تراوش‌ کرده‌ است‌.
بنابراین‌ اگر بگوئیم‌ حقیقت‌ بهشت‌ ولایت‌ است‌، و از آن‌ محبّت‌ مترشّح‌ میگردد، و این‌ محبّت‌ در هر عالمی‌ به‌ قدر آن‌ عالم‌ و به‌ سِعۀ آن‌ عالم‌ به‌ صور مختلف‌ و به‌ أشکال‌ متفاوت‌ متجلّی‌ گردیده‌ است‌ و عالم‌ ملک‌ و ملکوت‌ را به‌ وجود آورده‌ است‌؛ سخنی‌ به‌ گزاف‌ نگفته‌ایم‌. هر جا محبّت‌ شدیدتر باشد، صفا و خلوص‌ و ایثار و انفاق‌ و عبودیّت‌ بیشتر است‌، و هر جا کمتر باشد کمتر است‌. پس‌ میتوان‌ یُحِبُّهُمْ را اساس‌ پی‌ریزی‌ عالم‌ دانست‌، که‌ از آن‌ یُحِبُّونَهُ پیدا می‌شود. و یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ پیوسته‌ دست‌ در آغوش‌ یکدیگر نهاده‌، و جذب‌ و انجذاب‌ ربوبی‌ و عبودی‌ موجب‌ پیدایش‌ عالم‌ شده‌اند. بندگان‌ از خدا آفریده‌ شده‌اند و بسوی‌ خدا بر میگردند، و متّقیان‌ بازگشت‌ خوبی‌ دارند.
رسول‌ الله‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ مرکز ولایت‌ پنهان‌، و أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ ظهور مقام‌ ولایت‌ است‌.
و بر همین‌ اصل‌، روایت‌ مستفیضه‌ بلکه‌ متواتری‌ داریم‌ بالتّواتر المعنوی‌، بر اینکه‌ بهشت‌ و آثار بهشت‌ و درجات‌ آن‌، و حور و قصور آن‌، و فاکهه‌ و شراب‌ آن‌، و جَنَّـٰتٍ تَجْرِی‌ مِن‌ تَحْتِهَا الانْهَـٰر آن‌، و غِلمان‌ و فرشته‌ و خازن‌ آن‌، و بالاخره‌ تمام‌ خصوصیّات‌ و خواصّ آن‌؛ از ولایت‌ و متعلّق‌ به‌ ولایت‌ است‌، و بر این‌اصل‌ بنا شده‌ و بر این‌ اساس‌ مردم‌ از آن‌ بهرمند میگردند.
در «أمالی‌» صدوق‌ از رسول‌ الله‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ وسلّم‌ روایت‌ است‌ که‌:
إِنَّ حَلْقَةَ بَابِ الْجَنَّةِ مِنْ یَاقُوتَةٍ حَمْرَآءَ عَلَی‌ صَفَآئِحِ الذَّهَبِ. فَإذَا دُقَّتِ الْحَلْقَةُ عَلَی‌ الصَّفْحَةِ طَنَّتْ وَ قَالَتْ: یَا عَلِیُّ!
«حلقۀ در بهشت‌ از یاقوت‌ سرخ‌ است‌ که‌ بر روی‌ صفحه‌های‌ طلا قرار داده‌ شده‌ است‌. چون‌ حلقه‌ را بر روی‌ صفحه‌ بکوبند، طنین‌ می‌اندازد و میگوید: یا علیّ! »
و در «خصائص‌» نَطَنزی‌ از ابن‌ مسعود روایت‌ میکند که‌ رسول‌خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمودند:
عَلِیُّ بْنُ أَبِی‌طَالِبٍ حَلْقَةٌ مُتَعَلِّقَةٌ بِبَابِ الْجَنَّةِ، مَنْ تَعَلَّقَ بِهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ.
«علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ حلقه‌ای‌ است‌ که‌ به‌ در بهشت‌ آویزان‌ است‌، هر کس‌ خود را بدان‌ بیاویزد داخل‌ بهشت‌ میگردد.»
و در «خصال‌» صدوق‌ با سند متّصل‌ خود از عَطیّه‌ از جابر آورده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمودند:
مَکْتُوبٌ عَلَی‌ بَابِ الْجَنَّةِ: «لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَهِ، عَلِیٌّ أَخُو رَسُولِ اللَهِ» قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَهُ السَّمَوَاتِ وَ الارْضَ بِأَلْفَیْ عَامٍ.
«بر بالای‌ سر در بهشت‌ نوشته‌ است‌ ـ دو هزار سال‌ قبل‌ از اینکه‌ خداوند آسمانها و زمین‌ را بیافریند ـ: نیست‌ معبودی‌ جز خدا، محمّد است‌ فرستادۀ خدا، علیّ است‌ برادر رسول‌ خدا.»
و نیز در «خصال‌» با سند متّصل‌ خود از رسول‌ الله‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ روایت‌ میکند که‌:
أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیْتُ عَلَی‌ بَابِهَا مَکْتُوبًا بِالذَّهَبِ: لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ، مُحَمَّدٌ حَبِیبُ اللَهِ، عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَهِ، فَاطِمَةُ أَمَةُ اللَهِ، الْحَسَنُ وَالحُسَیْنُ صَفْوَةُ اللَهِ؛ عَلَی‌ مُبْغِضِیهِمْ لَعْنَةُ اللَهِ.
«مرا داخل‌ در بهشت‌ کردند، و دیدم‌ با خطّ زرّین‌ بر درش‌ نوشته‌ بود: نیست‌ معبودی‌ جز خدا، محمّد است‌ حبیب‌ خدا، علی‌ است‌ ولیّ خدا، فاطمه‌ است‌ کنیز خدا، حسن‌ و حسین‌اند برگزیدۀ خدا؛ بر دشمنان‌ آنان‌ باد لعنت‌ خدا.»
در «إکمال‌ الدّین‌ و إتمام‌ النّعمة‌» صدوق‌ با اسناد خود از أبوطُفیل‌ از علیّ علیه‌ السّلام‌ در ضمن‌ پاسخهای‌ ایشان‌ به‌ مرد یهودی‌ روایت‌ کرده‌ که‌ فرمودند: وَ مَنْزِلُ مُحَمَّدٍ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ وَسلَّمَ مِنَ الْجَنَّةِ فِی‌ جَنَّةِ عَدْنٍ وَ هِیَ وَسَطُ الْجِنَانِ، وَ أَقْرَبُهَا مِن‌ عَرْشِ الرَّحْمَنِ جَلَّ جَلَالُهُ. وَالَّذِینَ یَسْکُنُونُ مَعَهُ فِی‌ الْجَنَّةِ هَـٰؤُلَاءِ الإئِمَّةُ الاِثْنَا عَشَرَ.
و منزل‌ و مقام‌ رسول‌ الله‌ محمّد صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ در بهشت‌ آنست که‌ آن‌ حضرت‌ در بهشت‌ عدن‌ هستند، و آن‌ بهشت‌ در میان‌ همۀ بهشتهاست‌ و از همۀ آنها به‌ عرش‌ خداوند رحمن‌ جلّ جلالُه‌ نزدیکتر است‌. و آن‌ کسانیکه‌ با محمّد در این‌ بهشت‌ هستند امامان‌ دوازده‌گانه‌ می‌باشند.
منابع :
۱- قرآن کریم
۲- آشنایی با قرآن
۳- ترجمه تفسیر المیزان،علامه طباطبایی
۴- تفسیر نمونه،. مکارم شیرازی
۵- مجمع البیان.علامه طبرسی
۶- دایرةالمعارف الشیعه العامه، ج ۷، ‌ص ۳۶
۷- قرآن پژوهی، ‌ص ۵۷۲
۸- قاموس قرآن . القرشی
۹- مفردات قران . راغب اصفهانی
۱۰- فرهنگ اصطلاحات قرآنی . یوسف حریری
۱۱- تفسیر نور. محسن قرائتی
۱۲- تفسیر پرتوی از قران . آیت الله طالقانی